این روزها خیلی وراج شدهام ، وقتی میگویم خیلی یعنی فراتر از انتظار! یعنی در حد دیوانگی مفرط!
از دیشب یک بند تا همین الان دارم با خودم حرف میزنم حتی الان که دارم این واژهها را کنار هم میچینم هم دارم با خودم حرف میزنم ، حتی وقتی صبح برای نماز بیدار شدم فهمیدم در تمام ساعات قبل توی خواب داشتم یک دیالوگ از فیلمی که دیدهبودم را تکرار میکردم! وحشتناک است
امروز یک کلمه هم درس نخواندم فقط با خودم حرف زدم و حرف زدم و حرف زدم...
انگار رسما دارم دیوانه میشوم و خلاص!
من همیشه با خودم حرف میزنم اما نه تا این حد ، نمیدانم چرا؟؟!! از استرس است یا ؟؟!!! تنها چیزی که میدانم این است که اگر این روند تا فردا ادامه پیدا کند به حتم خودم را تحویل ابن سینا میدهم و تمام!