لبخنـــــــــــد ژکـــــــــــوند ــــک مـــــــادامــــــ

زَنیــــ اینجاستــــ کــِــ میــــ خواهـَـــــد لَبخَنــــــــد بـِـــــــزَنَد :)

لبخنـــــــــــد ژکـــــــــــوند ــــک مـــــــادامــــــ

زَنیــــ اینجاستــــ کــِــ میــــ خواهـَـــــد لَبخَنــــــــد بـِـــــــزَنَد :)

تموم شد!




امروز رسما و اسما دوره کارشناسی تموم شد!



+ احساسمو گم کردم! هم خوشحالم و هم ناراحت و شاید هم دلتنگ

++دانشکده و دانشگاه و اساتید و کارکنانش رو هیچوقت دوست نداشتم اما حتی همین الان هم دلم برای همه شون تنگ شده! شاید به خاطر اینکه می دونم دیگه هیچوقت لذت ها و خوشی هایی رو که توی این 4 سال تجربه کردم و نمی تونم بدست بیارم، شایدم چون من بهترین دوستای زندگیمو همین جا پیدا کردم ، شایدم چون واقعا خودم بودم و این تجربه جدیدی بود برای من، یا اصلا شاید چون می دونم وقتی برم ارشد دیگه نمی تونم شیطنت کنم ، تو سالن سر بخورم ، جیغ بزنم ، بلند بخندم ، لواشک لیس بزنم ، پشت سر یه استاد ادای بغل کردنشو دربیارم ، با بچه ها بریم پارک خورشید ، یهویی شروع کنیم به دست زدن ، شعر خوندن و شاید چون می دونم باید از این به بعد بزرگ باشم 

شاید همه ناراحتیم از بزرگ شدن ِ، نمی دونم...



در هر حال این دوره هم با همه خوبی و بدی هاش تموم شد :)

دلم تنگ میشه ، میدونم که دلم تنگ میشه :(